|
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 9:57 :: نويسنده : lonely girl
یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه وبهت بخنده !؟ گفتم اگه بارون نیومد چی ؟…. گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره…. گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشمهام خواست بباره تنهام نذار… گفتی: چشم !! حالا امروز من دارم یه گوشه ی خلوت گریه میکنم اما آسمون نمیباره…. تو هم اون دور دورا ایستادی و داری به من میخندی..!! آخه چرا ؟مگه گناه من چیه؟
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 9:47 :: نويسنده : lonely girl
نمی دانم چرا؟؟!! چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند... می گویند حساسیت فصلی است... آری!! من به فصل فصل این دنیا بی تو حساسم
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 9:37 :: نويسنده : lonely girl
این روز ها.. هر نفس درد است که می کشم... در نبودنت ای کاش یا بودی یا اصلا نبودی این که هستی و کنارم نیستی دیوانه ام می کند بفهم بی انصاف!!!
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 8:32 :: نويسنده : lonely girl
وقتی که تکیه گاه کسی باشی نباید بلرزی نباید پایت سُر بخورد…. نه اینکه بترسی که خودت زمین می خوری، نه بترسی از اینکه کسی که به تو تکیه کرده زمین بخورد و بشکند
![]() |